سعدی
چو رسی به طور سینا، ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا، به جواب لن ترانی
حافظ
چو رسی به طور سینا، ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب لن ترانی
مولانا
ارنی کسی بگوید، که تورا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تری چه لن ترانی
پاشائی
چو شدم به طور سینا، ارنی بگفتم امّا
تو به چوبِ لَن ترانی، بِزَدی به استخوانم
غریب و آشنا هر یک به نوعی
دلِ ما شکستند و گذشتند
دلیلش هر چه شد کاری ندارم
ولی تقصیر را بر ما نوشتند
ساقی بده پیمانه ای، از می که ویرانم کند
قمری بخوان آوازکی، از دل که حیرانم کند
من غوطه ور در بحر عشق، ای محرم اسرار ما
با خالق گیتی بگو، که غرق طوفانم کند ادامه مطلب ...
"یک تو آزردی مرا و یک جهان شادم نکرد"
در دو روز زندگی، جز تو کسی یادم نکرد
من که با آزار تو، هردم بسر کردم چرا
خالق هستی دگر، از بند آزادم نکرد
ادامه مطلب ...می روم
روزی از این روزها من می روم