من پر از میل شکفتن،
فارغ از درد نگفتن
من پر از حرفم و اما،
کوش یک گوش شنفتن
خونه لبریز سیاهی
کوچه از خاطره خالی
واسه تسکین تن عشق
دیگه نمونده مجالی
من که با دستای روشن
غم تاریکی رو شستم
با طلوع تن خورشید
همه یخها رو شکستم
حالا تنها، من رسوا
حالا خاموشم و شیدا
تن خورشید و شکستن
حالا من موندم و شبها
کمکم کن که در این شب
تن خورشیدو ببافیم
واسه تسکین تن عشق
یه نمه مرحم بسازیم